یک پیچش به حیوانات نیاز داشت تا این کار را از طریق استدلال سلسله مراتبی حل کنند : قانونی که تعیین میکند کدام یک از دو حرکت چشم باید بصورت پنهانی بعد از محاکمه مجدد انجام شود . بنابراین برای دریافت پاداش , حیوانات باید قانون صحیح را انتخاب کرده و سپس بسته به قانون و فاصله , حرکت چشم درست را انجام دهند . با این حال , از آنجا که حیوانات در مورد سوییچهای قانون آموزش ندیده بودند , نمیتوانستند به راحتی مشخص کنند که آیا خطایی رخ دادهاست یا خیر , زیرا آنها قانون اشتباهی را انتخاب کردهاند و یا اینکه در مورد فاصله قضاوت میکنند .
محققان از این طرح آزمایشی برای بررسی اصول محاسباتی و مکانیسمهای عصبی استفاده کردند . تئوری و آزمایشهای رفتاری در انسانها نشان میدهند که استدلال در مورد علل احتمالی خطاها به بخش بزرگی از توانایی مغز در اندازهگیری میزان اطمینان در هر مرحله از فرآیند بستگی دارد . ساگین میگوید : " یکی از چیزهایی که تصور میشود برای استدلال سلسلهمراتبی حیاتی است , داشتن سطح اطمینان در مورد این است که گرههای مختلف [ یک سلسلهمراتب ] میتواند منجر به نتیجه منفی شود . "
محققان توانستند با تنظیم دشواری کار به بررسی تاثیر اعتماد به نفس بپردازند . در بعضی از محاکمات , فاصله بین این دو فلاش بسیار کوتاهتر یا طولانیتر از چند میلیثانیه بود . این محاکمات نسبتا ً آسان بود و درجه اطمینان بالایی داشت . در سایر آزمایشها , حیوانات کمتر از قضاوت خود مطمئن بودند چون فاصله به مرز نزدیکتر و تشخیص آن مشکل بود .
محققان دریافتند که رفتار حیوانات تحتتاثیر اعتماد آنها به عملکرد آنها است . وقتی که قضاوت آسان شد , حیوانات خیلی سریعتر از آن که فهمیدند اشتباه میکنند , به قانون دیگر سوییچ میکنند . زمانی که قضاوت دشوارتر بود , حیوانات کمتر به عملکرد خود اطمینان داشتند و قوانین مشابهی را چند بار قبل از تعویض اجرا میکردند .
آنها میدانند که مطمئن نیستند و میدانند اگر مطمئن نباشند , لزوما ً حالتی نیست که قانون تغییر کردهاست . آنها میدانند که ممکن است اشتباهی مرتکب شوند . "
پس از اتمام هر آزمایش , محققان توانستند دو منطقه را شناسایی کنند که کلید تصمیمگیری سلسله مراتبی هستند . متن کامل این مقاله به زبان انگلیسی میباشد , لطفا ً برای مشاهده متن کامل این مقاله اینجا را کلیک کنید . زمانی که محققان فعالیت عصبی را در رابطه با رفتار حیوانات بررسی کردند مشخص شد که نورونها در هر دو ناحیه به باور حیوانات نسبت به یک تغییر قانون احتمالی اشاره کردهاند . قابلذکر است که بعد از یک محاکمه آسان و پس از اشتباهات متوالی , فعالیت مربوط به باور حیوانات بلندتر بود .
محققان همچنین دریافتند که در حالی که این مناطق الگوهای مشابهی از فعالیت را نشان میدهند , فعالیت در acc به ویژه زمانی پیشبینی میشود که حیوان قوانین را تغییر دهد , و نشان میدهد که acc نقش محوری در تغییر استراتژیهای تصمیمگیری ایفا میکند . در واقع محققان دریافتند که دستکاری مستقیم فعالیت عصبی در acc برای دخالت در رفتار منطقی حیوانات کافی بود .
او میگوید : " یک مدار توزیعشده در قشر جلویی وجود دارد که این دو ناحیه را درگیر میکند, و به نظر میرسد که آنها به صورت سلسله مراتبی مرتب شدهاند , درست مانند کار . "
برداشتن ماستکتومی | تاثیر بد کم خوابی در بازی بازیکنان بسکتبال | ارتباط نواحی مغزی با رفتار | بخش اورژانس مرتبط با الکل | روانشناسی کودک | شکست عشقی |
- ۹۸/۰۳/۱۵