افرادی که مشاهده میشوند مدل نامیده میشوند . در جامعه , کودکان توسط بسیاری از مدلهای تاثیرگذار مانند والدین درون خانواده , شخصیتهای تلویزیون کودکان , دوستان در گروه همسالان خود و معلمان در مدرسه احاطه شدهاند . این مدلها نمونههایی از رفتار را برای مشاهده و تقلید , تقلید , مردانه و زنانه , حامی و ضد اجتماعی ارائه میدهند .
کودکان به برخی از این افراد ( مدلها ) توجه میکنند و رفتارشان را کد میکنند . بعدها ممکن است تقلید از رفتاری که مشاهده کردهاند تقلید کنند .
آنها ممکن است این کار را بدون توجه به این که آیا رفتار مناسب " جنسیت " است یا نه , انجام دهند , اما تعدادی از فرآیندها وجود دارند که به احتمال زیاد کودک رفتاری را که جامعه آن برای جنسیت خود مناسب میداند , بازتولید خواهد کرد .
اول اینکه , کودک به احتمال زیاد در آن شرکت میکند و از آن افراد تقلید میکند . در نتیجه احتمال تقلید رفتار توسط افراد یکسان بیشتر است .
دوم اینکه , اطرافیان کودک به رفتاری که از تقویت یا تنبیه تقلید میکند پاسخ میدهند . اگر کودک تقلید از رفتار مدل و عواقب آن را تقلید کند, کودک احتمالا ً به اجرای این رفتار ادامه میدهد . اگر یکی از والدین دختر کوچکی را میبیند که یک خرس عروسکی را تسلی میدهد و میگوید : " چه دختر مهربانی هستید , این به کودک پاداش میدهد و باعث میشود که او این رفتار را تکرار کند . رفتار او تقویت شدهاست .
تقویت میتواند بیرونی یا داخلی باشد و میتواند مثبت یا منفی باشد . اگر کودک از والدین یا همسالان بخواهد , این تایید یک تقویت بیرونی است , اما احساس خوشحالی در مورد تایید شدن از تقویت درونی است . یک کودک به روشی رفتار خواهد کرد که بر این باور است که موافقت خواهد کرد زیرا نیازمند تصویب است .
تقویت مثبت ( یا منفی ) در صورت عدم انطباق بیرونی با نیازهای فرد تاثیر کمی خواهد داشت . تقویت میتواند مثبت یا منفی باشد , اما عامل مهم این است که معمولاً منجر به تغییر رفتار یک فرد میشود .
سوم اینکه کودک هنگام تصمیمگیری درباره اینکه چه اتفاقی برای دیگران میافتد چه اتفاقی برای دیگران میافتد . یک فرد با مشاهده عواقب رفتار فرد دیگری یاد میگیرد که در آن یک خواهر کوچکتر مشاهده میکند که یک خواهر بزرگتر برای یک رفتار خاص پاداش داده میشود . این به عنوان تقویت جانشینی شناخته میشود .
این مربوط به وابستگی به مدلهای خاصی است که دارای ویژگیهایی هستند که به عنوان پاداش تلقی میشوند . کودکان تعدادی مدل دارند که آنها شناسایی میکنند . این افراد ممکن است در جهان فوری خود , مانند والدین یا خواهر یا برادر یا خواهر یا برادر بزرگتر باشند یا شخصیتهای فانتزی و یا افرادی در رسانهها باشند . انگیزه شناسایی با یک مدل خاص این است که آنها کیفیتی دارند که فرد دوست دارد مالک آن باشد .
شناسایی با شخص دیگری ( مدل ) رخ میدهد و شامل اتخاذ ( یا پذیرش ) رفتارها , ارزشها , باورها و نگرشهای فردی است که با آنها آشنا هستید .
اصطلاح شناسایی براساس نظریه یادگیری اجتماعی مشابه واژه فرویدی است . برای مثال , آنها شامل نهادینه کردن و یا پذیرش رفتار یک فرد دیگر هستند . با این حال در طول عقده ادیپ , کودک تنها میتواند با همان والد جنس شناسایی شود , در حالی که با نظریه یادگیری اجتماعی فرد ( کودک یا بزرگسال ) میتواند با هر فرد دیگری شناسایی شود .
شناسایی با تقلید متفاوت است چرا که ممکن است شامل تعدادی از رفتارهای اتخاذ شده باشد , در حالی که تقلید معمولا ً شامل کپی کردن یک رفتار منفرد است .
میانجی گری
این روش اغلب به عنوان پل ارتباطی بین نظریه یادگیری سنتی ( رفتارگرایی , رفتارگرایی و رویکرد شناختی ) توصیف میشود . این به این دلیل است که بر روی چگونگی دخالت عوامل ذهنی ( شناختی ) در یادگیری تمرکز دارد .
منبع سایت روانشناسی ساده
- ۹۷/۱۰/۱۵