راجرز ( ۱۹۵۹ ) رویکرد درمانی خود - محور یا درمان - محور را به دلیل تمرکز بر دیدگاه ذهنی فرد از جهان ، نام برد .
Rogers به همه به عنوان " فرد بالقوه صلاحیت دار " نگاه میکرد که میتوانست به شدت از روش درمان خود بهرهمند شود. هدف از درمان humanistic (راجر " ) ، افزایش احساسات شخصی فرد به ارزش خود ، کاهش سطح of بین فرد ایدهآل و حقیقی و کمک به فرد برای تبدیل شدن به یک فرد کاملا ً کارآمد است .
شرایط اصلی
درمان مبتنیبر مشتری براساس سه اصل اساسی عمل میکند که نگرش درمانگر نسبت به مشتری را نشان میدهد :
درمانگر با مشتری هم متجانس است .
درمانگر با توجه مثبت بیقید و شرط به مشتری کمک میکند .
درمانگر درک همدلی با مشتری را نشان میدهد .
مشاوره در مشاوره
congruence همچنین اصالت نام دارد . به گفته Rogers ، congruence مهمترین ویژگی در مشاوره است . این به این معنی است که برخلاف درمانگر psychodynamic که به طور کلی یک صفحه خالی را نگه میدارد و ماهیت خود را در درمان نشان میدهد ، the مشتاق است که به مشتری اجازه دهد آنها را آنطور که هستند تجربه کند .
درمانگر فاقد نما ( مانند روانکاوی ) نیست ، یعنی تجربه درونی و بیرونی آن یکی است . به طور خلاصه ، درمانگر معتبر است .
Unconditional Regard مثبت
شرط اصلی بعدی شرط مثبت بیقید و شرط است . Rogers بر این باور است که برای رشد افراد و برآورده کردن پتانسیل آنها ، مهم است که آنها به اندازه خود آنها ارزش داشته باشند .
این به the عمیق و صادقانه برای مشتری اشاره دارد . درمانگر ممکن است برخی از اقدامات client's را تایید نکند ، اما درمانگر با مشتری موافق است . به طور خلاصه ، مشاور نیازمند نگرشی است که " من شما را همان طور که هستید قبول خواهم کرد " مشاور محور به این ترتیب مراقب است که همیشه نگرش مثبتی نسبت به مشتری داشته باشد، حتی اگر از اقدامات client's بیزار باشد .
همدلی
همدلی یعنی توانایی درک آنچه که مشتری احساس میکند . این به توانایی therapist's برای درک دقیق و دقیق [ اما نه همدردی ] تجربه و احساسات در اینجا - و - - اشاره میکند .
بخش مهمی از وظیفه مشاور مبتنی بر فرد این است که دقیقا ً همان چیزی را که مشتری احساس میکند ، دنبال کند و با آنها ارتباط برقرار کند تا درمانگر متوجه شود که آنها چه احساسی دارند .
به گفته Rogers ( ۱۹۷۵ ) ، درک همدلانه دقیق به شرح زیر است :
اگر واقعا ً برای راهی که زندگی به وسیله شخص دیگری تجربه میشود باز باشم … اگر بتوانم دنیای او را در اختیار خودم قرار دهم، پس ریسک خواهم کرد که زندگی را در راه او ببینم … و خودم را تغییر دهم ، و همه ما در برابر تغییر مقاومت میکنیم . از آنجایی که همه ما در برابر تغییر مقاومت میکنیم ، تمایل داریم که دنیای دیگر را نه تنها در شرایط خود ، نه در موقعیت او ، ببینیم . سپس آن را تحلیل و ارزیابی میکنیم . ما دنیای آنها را درک نمیکنیم . اما ، زمانی که درمانگر متوجه میشود که چگونه واقعا ً احساس میکند در دنیای دیگری قرار دارد ، بدون نیاز به تجزیه و تحلیل یا داوری آن ، پس درمانگر و مشتری میتوانند واقعا ً در این شرایط شکوفه دهند و رشد کنند .
نتیجهگیری
از آنجا که مشاور مبتنی بر فرد تاکید زیادی بر اصالت و هدایت بودن توسط مشتری دارد ، آنها تاکید یکسانی بر مرزهای زمان و تکنیک به عنوان درمانگر درمانگر قرار نمیدهند . اگر آنها آن را مناسب میدانستند ، مشاور یک فرد ممکن است به طور قابلتوجهی از تکنیکهای مشاوره اصیل واگرا شود .
همانطور که Mearns و تورن ( ۱۹۸۸ ) اشاره میکنند ، ما نمیتوانیم مشاوره فرد محور را به تنهایی درک کنیم . مشاور شخصی دیدگاه بسیار مثبت و خوش بینانه ای نسبت به طبیعت انسان دارد .
این فلسفه که مردم اساسا ً خوب هستند ، و در نهایت فرد میداند که دقیقا ً چه چیزی برای آنها مناسب است ، جز اصلی یک درمان موفق در مرکز درمانی به عنوان " همه دوست داشتن " است .
منبع سایت روانشناسی ساده
- ۹۷/۱۰/۱۶